رودخانه ها از میان ماه می گذرند درختان نامرئی بر ستارگان ناشناس می رویند و سایه می اندازند خانه های دریایی به ساحل جنوب می رسند و خشک می شوند بی آنکه از کسی بشنوی یا در کتابی بخوانی می دانی همیشه پاهایی که بر زمین می روند به غبارها انس می گیرند و در بیابانی خیمه می زنند چه کسی می داند چرا نیمه های شب وقتی که بی خوابی دانه دانه مان می کند به این انارها ی کال می بالیم سرنوشتهای ترش آخرتهای گس و چرا هر وقت گناه می کنیم از فرشته گان الهی پاکتر می شویم؟ رودخانه ها از میان ماه می گذرند
© Copyright 2016. Mohammad Sadegh Adib Sereshki